پای صحبت بزرگترها که مینشستیم و از تجارب تلخ و شیرینشان میگفتند همیشه بحث به اینجا ختم میشد که از تجارب گذشته درس گرفت و اشتباهات گذشته را تکرار نکرد.
با این حال نمیدانم که چرا ضرب المثل “گرگ بارون دیده” نمیتوانست حس خوبی مثل نصیحتهای آنان به من بدهد. یعنی فکر میکردم که گرگی که از تجارب گذشته بهره بگیرد و مردم به او گرگ بارون دیده بگویند نمیتواند موجود خوبی باشد، که به قول پدر بزرگها از تجارب قبلی استفاده کند.
این سوال که استفاده از تجارب گذشته کی برای انسان مفید است و چه وقت آدم را گرگ بارون دیده میکند همیشه برای من سوال بود تا گذر عمر حقیقت ماجرا را نشان داد.
وقتی دقت میکنیم استفاده از دو روش تجربه اندوزی و بکار بردن آن در بین مسوولین کشوری موضوع را روشن میکند. از آنجایی که حلقه مدیریت در کشور ما بسیار کوچک است شانس رسیدن به پستهای اجرایی و حتی مدیریتی مشابه برای آنان بسیار محتمل است. بنابر این امکان بهره گیری از تجارب گذشته برای آنان فراهم میگردد. حال از این امکان میتواند برای کاهش اشتباهات قبلی استفاده کند و امور را بهینه تر اداره کند و یا آنکه با بهره گیری از تجارب قبلی بتواند خود را از معرض دید خارج کرده و با فرافکنی حاشیه امنی برای خود ایجاد کند.
حوزه محیط زیست کشور یکی از این مسوولیتهای تکراری است که انتخاب مجدد مدیر آن بسیاری را خوشحال کرد که شاید این بار با استفاده از تجارب قبلی کم تخصصی در آن سازمان پوشش داده شود و اشتباهات فاحش قبلی تکرار نگردد.
چیزی که این امید را دو چندان میکرد شعارهای شیرین دور از مدیریت بود که به حق و بسیار روشن تخلفات و ضعفهای مدیریت مناطق محیط زیستی را بر میشمرد. اما این امید هم با انتظار چند ساله کنونی به باد رفت و همانند دوره قبلی از دست رفتن مناطق حفاظت شده، عدم مدیریت در امر آب و هوا و زمین، خطر انقراض برای گونههای نادر کشور و غیره را شاهد بودیم. اما تفاوتی که این بار داشت این بود که محیط زیست در اعتراضات و تجمعات در کنار مردم بود و حتی سالنهای سازمان و محوطههای آن در اختیار مردم بود که به فعالیتهای ضد زیست محیطی اعتراض داشتند.
در کنار مردم بودن در این اعترضات باعث میشد که متهم ماجرا مجهول بماند و مردم در کنار مسوولان محیط زیست همصدا به این اقدامات اعتراض کنند و بر سر عاملان صدور مجوزها و تخریبها فریاد بزنند. فارغ از آنکه همه در این اوضاع مقصرند.
در چنین فضایی که مسوولین محیط زیست در آغوش مردم اشک میریزند فضا برای ادعاها و قولهایی خارج از وظایف اداری خودشان مانند بهبود وضعیت سگهای بدون صاحب که مسوول اصلی آن شهرداری است فراهم میشود.
چنین فضایی باعث میشود مردم به جای اعتراض به از دست رفتن مناطق حفاظت شده و پارکهای ملی، پیامهای تشکر و قدر دانی خود را از مسوولین محیط زیست برای دلسوزی در مورد سگهای بدون صاحب ابراز کنند.
البته در این میان عواملی هم از بین تشکلها به این سناریو بال و پر میدهند و در نهایت با دریافت پستهای تشریفاتی و کرسیهای مجازی در سازمان از این پشم کلاهی برای خود فراهم میکنند. البته طبیعی است که تجارب گذشته باید چراغ راه مسوولین باشد ولی چرا این تجربیات به نفع مردم و محیط زیست ما نمیشود؛ اله اعلم.
نویسنده: سید جاوید آل داود