جانوران از دیرباز در زندگی انسان نقش به سزایی داشتهاند، این مهم از آثاری که انسانها از خود بجای گذاشتهاند مشهود است. از جمله میتوان به نقاشی بر روی دیوار غارها و پناهگاهها اشاره کرد. همچنین با آشنایی انسان با ساخت سفال و ظروف سفالی، اشکالی از حیوانات مناطق زندگی خود را بر روی آنها نقش میبستند و اینچنین اهمیت وجود حیوانات را در زندگی روزمره خود، به نمایش میگذاشتند. باستانشناسان از محوطههای باستانی بقایای بسیاری از دوره های مختلف همچون ابزارآلات و وسایل و مایحتاج زندگی، معماری، نمونه های گیاهی و بقایای جانوری درحین حفاری کشف میکنند که این امر می تواند معماها و چراهای بسیاری از ادوار گذشته را پاسخگو باشد.
امروزه با استفاده از روشهای متعدد علمی برای مطالعه یافتههای بدست آمده از سایتهای باستانی با استفاده از رویکرد علوم میان رشتهای مانند جانور باستان شناسی و باستان سنجی صورت میپذیرد. جانور باستان شناسی به بررسی استخوانها و بقایای حیواناتی میپردازد که، باستان شناسان از محوطهها و سایتهای باستانی کشف کرده و در اختیار باستان جانور شناسان قرار میدهند. هدف جانور باستان شناسی از بررسی و تحلیل این بقایا درک ارتباط بین انسانها و محیط پیرامونشان و چگونگی ارتباط با حیوانات در اعصار گذشته میباشد.که این امر می تواند شامل ارتباط انسان و دام چه از لحاظ رژیم غذایی و اقتصاد معیشتی و چه از حیث بیماریهای مشترک بین انسان و دام و نیز در تعامل فرهنگی فیمابین از منظرتدفینهای صورت گرفته، و همچنین وضعیت پوشش گیاهی و اقلیم درآن اعصار باشد. در واقع جانور باستان شناسی بررسی بقایای حیواناتی است که از محوطههای باستان شناختی کشف می شوند. هدف جانور باستان شناسی درک ارتباط بین انسانها با محیط پیرامونشان، بخصوص بین انسانها و دیگر جمعیتهای حیوانی است. جانور باستان شناسی با ویژگی گسترده و میان رشته ای خود شناخته می شود.
بنیان جانور باستان شناسی را اصول و عناوین زیست شناختی تشکیل میدهد. تحقیقات زیست شناختی شامل شناخت انقراض انواع و تغییرات در پراکندگی جغرافیایی جانوری، ویژگی های ریخت شناسی، ساختار جمعیتی، تاریخ اهلیسازی، شرایط دیرین محیطی، و ارتباطات زیست بومی جانوران موجود با استفاده از مواد تحت سنگوارهای است که آنها را در یک بستر تاریخی مورد بررسی قرار میدهد.
باستان جانور شناسی در چند دهه اخیر شاهد تحولات بسزایی بوده است و دیگر تنها به مطالعه و شناخت دست سازهای انسان مانند ابزارهای سنگی و استخوانی و سفال و معماری و… بسنده نمیکند. اکثر موجودات زنده اعم از جانوران و گیاهان از موجودات غیر زنده به سهولت تشخیص داده میشوند و این کار در مورد بعضی از اشکال پست تر زندگی آسان نیست. بذر آرام و خفته گیاهان و تخم بعضی از جانوران بیحرکت و بی تغییر بنظر میرسند، ولی وقتی که در شرایط مناسب قرار میگیرند هر یک طبیعت زنده خویش را آشکار میسازند.
بسیاری از جانور باستان شناسان با گرایش انسان شناختی مسائل مربوط به تغذیه، استفاده از منابع، اقتصاد، الگوهای استقراری، آیین، هوییت اجتمایی و دیگر جنبههای زندگی بشری در ارتباط با حیوانات یا بخشهایی از حیوانات را پی گیری میکنند.
در واقع برای شناخت فسیلهای بجا مانده از محوطههای باستانی میبایست به موجوداتی اندیشید که اغلب بدنشان در بین سنگهای رسوبی دفن و برای، شاید میلیونها سال محافظت شدهاند.که باید گفت نه تنها در شرایط حیات نبودهاند، بلکه نسبت به شرایط خاک و اقلیم و تغییرات محیطی بسیاری، دستخوش تغییرات زیادی شدهاند. از سوی دیگر نیز تحت تاثیر پدیده سنگ شدگی یا همان (دیاژنز) قرار داشتهاند. یعنی همان فرایندی که منجر به اتصال دانهها به هم و تشکیل سنگهای رسوبی را میدهد و به عوامل مختلفی از جمله نوع رسوبات و موقعیت جغرافیایی وغیره بستگی دارد، میباشد. توجه دقیق به فرایند شکل گیری محوطهها و همچنین روشهای مختلف کاوش در سایت های باستان شناسی، به یک اندازه در تفسیر صحیح بقایای جانوری مورد توجه میباشد. در طی تغییرات یک محوطه، مانند تغییرات جوی یا فعل و انفعالات شیمیایی خاک طی سالهای متمادی، این امکان وجود دارد که، این عوامل سبب از بین رفتن بقایای جانوری شوند یا حتی بر عکس، شرایط مطلوبتری را برای بقای آنها فراهم آورده باشند.
این فرایند ها عوامل مهمی در شکل گیری نهایی نهشته های باستان شناختی محسوب میگردند. که مستقیما توسط باستان شناسان از لایه های مختلف فرهنگی استخراج میشود ومی توانند اطلاعات ذیقیمتی با مطالعه بر روی بقایای جانوری در اختیار ما قرار دهند.
بافت مواد دور ریختنی و پیت های باستانی، که از استقرار گاههای انسانی بدست میآیند، عملکرد و ساختار یک محوطه و همچنین روشهای حفاری باستان شناسان و کشف آثار همگی بر تر کیب مواد جانوری موجود در محوطه های باستانی تاثیر میگذارند. مضافا اینکه محدودیت شناسایی حین حفاری تفاوت در مطالعات بقایای جانوری را در سایتهای مختلف آشکار میسازد که: اولا: اغلب یافتن قطعات کامل استخوانی از بقایای جانوری محوطه ها، تحقیقات جانور باستان شناسان را با مشکل مواجه میکند. دوما: کشف بقایای تمامی جانوران منطقه که متعلق به یک دوره زمانی و مربوط به یک لایه فرهنگی مشخص باشند، امریست ناممکن. و همین امر سبب می شود که محققان، آمار دقیقی از گونه های مختلف جانوری منطقه مورد بررسی در اختیار نداشته باشند. سوما اینکه : تشخیص استفاده درست و صحیح یا نادرست از زمین و خاک موجود در محوطه طی فعالیت ها و فعل و انفعالات در اعصار متفاوت میتوانند بر روی مطالعات علمی و تخصصی این رشته و همچنین نتایج مهمی که میتواند در اختیار تحلیل و بررسی باستان شناسان قرار گیرند با مشکل مواجه کنند.
باتوجه به معضلات ذکر شده و همچنین بسیاری از مشکلاتی که در طی مطالب بررسی خواهد شد باید گفت DNA جانورباستانشناسی مطالعه بر روی بقایای جانوران شامل پولک، فلس، پوست، پشم، مو، استخوان و غیره میباشد و یافتن حیوان بطور سالم طی سالیان از سایتهای باستان شناسی نامعقول به نظر رسیده و منطقی به نظر نمیرسد.
از بین بقایای جانوری مذکور بقایای استخوانی و لاکهای سخت درصد بیشتری را بعلت استحکام بالاتر و فیزیکشان به خود اختصاص میدهند. بیشتر اوقات باقی مانده زیادی از بقایای جانوری باقی نمیماند. آنها اغلب یا شکسته شده اند و یا به دلیل شرایط محیطی دچار تجزیه قرار گرفته اند. که این امر تفسیر اهمیت موضوع را با مشکل مواجه میکند. گونهشناسی در آنالیز استخوانهای جانوری میتواند نتایج مورد قبولی را در اختیار باستان شناسان قرار دهد. تشخیص گونههای مختلف جانوری و بررسی و تحلیل استخوانها و بقایای حیوانی این بستر را برای باستان شناس فراهم میسازد که چه نوع پوشش گیاهی در آن منطقه وجود داشته و بسته به ویژگیهای زیستی جانوران، محوطه مورد پژوهش از چه نوع اقلیم و آب و هوایی برخوردار بوده است و بسیاری از اطلاعاتی که از طریق شناخت گونه ها و تنوع زیستی میتوان پی برد.
نویسنده: مرجان ملابیرامی